ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام جعفر صادق (ع) :
چون خدا خیر بندهای را خواهد او را نسبت به دنیا بیرغبت و نسبت به دین دانشمند کند و به دنیا بینایش سازد و به هرکه این خصلتها داده شود خیردنیا و آخرت داده شده.
اصول کافی ، ج ۳ ، ص ۱۹۶
چون خدا خیر بندهای را خواهد او را نسبت به دنیا بیرغبت و نسبت به دین دانشمند کند و به دنیا بینایش سازد و به هرکه این خصلتها داده شود خیردنیا و آخرت داده شده.
اصول کافی ، ج ۳ ، ص ۱۹۶
او نماد وحدت و مرزگستری هویت ایرانی اسلامی انقلابی است
مجید بذرافکن : خبردار شدیم برادر جانباز و مجاهدمان، امیر سعیدزاده سردشتی، قهرمان کتاب عصرهای کریسکان به یاران شهیدش پیوست، اما صحنههای زیبایی از جهاد و مقاومت را برای مردان و زنان سرزمینش به ارث گذاشت تا الگوی اصیل زن و مرد کرد مسلمان را معرفی کند. کردستان، سرزمین مجاهدتهای خاموش، خاطرات ناگفته زیادی در دل درههای عمیق و کوههای سر به فلک کشیدهاش دارد که مظلومیت و مقاومت ساکنانش را فریاد میزند. امیر سعیدزاده سردشتی بانهای در جدار مرزی ایران دارای شبکه فامیلی آنسوی مرز، نماد وحدت و مرزگستری هویت ایرانی اسلامی انقلابی است که در مقابل روایت کاذب گروهکهای ضدانقلاب علیه مردم کرد زبان، در کنار قلههای هویت بخش کرد انقلابی روایت شده است.بر خود لازم میدانم فقدان و غم ایشان را به خانواده محترم خصوصاً همسر مکرمهشان تسلیت عرض کنم و خاطرنشان سازم که ما را در غم خود شریک بدانید، انشاءالله به پاس مجاهدتهایش به یاران شهیدش پیوسته است و برای ایشان علو درجات اخروی را از خداوند منان خواهانم.»
معاون فرهنگی اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پی شهادت امیرسعیدزاده سردشتی پیامی صادر کرد.
معاون فرهنگی اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پی شهادت امیرسعیدزاده سردشتی پیامی صادر کرد.
جشنواره چهلم پر رنگتر از پارسال
رضا آشفته
منتقد
به نظر میرسد که جشنواره چهلم تئاتر فجر بهتر از جشنواره سی و نهم برگزار شود. این یک گمانه است که بر پایه دادههای موجود و اعلام عمومی حاضران در جشنواره امسال انجام میشود. با آنکه پارسال جشنواره تئاتر فجر به امید اجراهای ۹۸ برگزار میشد و کورسویی از امید در آن دمیده میشد اما امسال و جشنواره چهلم بدون امید و بیم بسیار بود چون تقریباً تئاتر در سال ۹۹ تعطیل بود و امسال هم تا همین روزها جسته گریخته شاهد اجراهایی بودیم که اکثراً هم چنگی به دل نمیزدند اما انگار شانس یار بود و ورق یکباره برگشت و همه چیز مهیا شد که یک جشنواره درخور تأمل پیش رویمان قرار بگیرد.
این گفته را به استناد بخشهای متفاوت جشنواره و حضور کارگردانان و آثارشان میتوان فهمید. بنابر تجربه سالیان گذشته، بویژه با آمدن آثار چشمگیر خارجی و حتی رقابتشان با کارهای داخلی میتوانیم تازگی قابل وصفی را در برخی از سالها در جشنواره تئاتر فجر ملاحظه کنیم که سالهای پس از آن، شاهد دگرگونی آثار ایرانی بر پایه همین دیدهها میشدیم. یعنی یک نگاه بنیادین و پژوهش محور حاکم بر گزینش آثار خارجی بود که همواره تأثیر بهترین نمونههایش بر آثار ایرانی برای سالهای سال بر جای میماند و چون سرچشمهای بانی دگرگونی تئاتر ما میشد و چه بسا گاهی نیز این دگوگونی نیازمند سالها مطالعه و تمرین و کار کردن باشد و برای نمونه میتوان به هملت کار اوستر مایر از آلمان اشاره کرد که در سال ۱۳۹۶ در تالار وحدت اجرا شد. تأثیر اوستر مایر نیازمند چندین سال است که باید بر تئاتر ما سپری شود که بتوانیم مثل همان کار را اجرا کنیم اما این آرزو کاملاً شدنی است و میتوانیم امیدوارانه در این مسیر همچنان چشم انتظار حضور بهترین کارهای بینالمللی باشیم. این همان مسیر بایستهای است که تئاتر ایران را پابرجا، پایدار و پویا خواهد کرد.به هر روی، جشنواره چهلم با همین جدول و حضور نامهای متنوع و شناخته شده مانند گلاب آدینه، رضا صابری، علیرضا نادری، علی شمس، تینو صالحی، سجاد افشاریان، کهبد تاراج، رضا گشتاسب، اکبر آیین، لیلی عاج، محمد برهمنی، مهسا غفوریان، محمد نیازی، پیام لاریان، رضا بهرامی، وحید نفر و بسیاری از چهرههای تئاتری جوانتر که با شور و انگیزه بهدنبال شناخت تئاتر و حضور در فضای فرهنگی و هنری کشورمان هستند، برگزار میشود. هر یک از این اهل فرهنگ و هنر به گونهای در تثبیت تئاتر ایران تأثیرگذارند و چه بسا با خشکیدن بلای کرونا، بتوان به سالهای بهتر چشم امید بست و با خود گفت که جشنوارههای دیگر فارغ از این دردسرها و ممنوعیتها جلوه حقیقی تری نیز به خود گیرد.
منتقد
به نظر میرسد که جشنواره چهلم تئاتر فجر بهتر از جشنواره سی و نهم برگزار شود. این یک گمانه است که بر پایه دادههای موجود و اعلام عمومی حاضران در جشنواره امسال انجام میشود. با آنکه پارسال جشنواره تئاتر فجر به امید اجراهای ۹۸ برگزار میشد و کورسویی از امید در آن دمیده میشد اما امسال و جشنواره چهلم بدون امید و بیم بسیار بود چون تقریباً تئاتر در سال ۹۹ تعطیل بود و امسال هم تا همین روزها جسته گریخته شاهد اجراهایی بودیم که اکثراً هم چنگی به دل نمیزدند اما انگار شانس یار بود و ورق یکباره برگشت و همه چیز مهیا شد که یک جشنواره درخور تأمل پیش رویمان قرار بگیرد.
این گفته را به استناد بخشهای متفاوت جشنواره و حضور کارگردانان و آثارشان میتوان فهمید. بنابر تجربه سالیان گذشته، بویژه با آمدن آثار چشمگیر خارجی و حتی رقابتشان با کارهای داخلی میتوانیم تازگی قابل وصفی را در برخی از سالها در جشنواره تئاتر فجر ملاحظه کنیم که سالهای پس از آن، شاهد دگرگونی آثار ایرانی بر پایه همین دیدهها میشدیم. یعنی یک نگاه بنیادین و پژوهش محور حاکم بر گزینش آثار خارجی بود که همواره تأثیر بهترین نمونههایش بر آثار ایرانی برای سالهای سال بر جای میماند و چون سرچشمهای بانی دگرگونی تئاتر ما میشد و چه بسا گاهی نیز این دگوگونی نیازمند سالها مطالعه و تمرین و کار کردن باشد و برای نمونه میتوان به هملت کار اوستر مایر از آلمان اشاره کرد که در سال ۱۳۹۶ در تالار وحدت اجرا شد. تأثیر اوستر مایر نیازمند چندین سال است که باید بر تئاتر ما سپری شود که بتوانیم مثل همان کار را اجرا کنیم اما این آرزو کاملاً شدنی است و میتوانیم امیدوارانه در این مسیر همچنان چشم انتظار حضور بهترین کارهای بینالمللی باشیم. این همان مسیر بایستهای است که تئاتر ایران را پابرجا، پایدار و پویا خواهد کرد.به هر روی، جشنواره چهلم با همین جدول و حضور نامهای متنوع و شناخته شده مانند گلاب آدینه، رضا صابری، علیرضا نادری، علی شمس، تینو صالحی، سجاد افشاریان، کهبد تاراج، رضا گشتاسب، اکبر آیین، لیلی عاج، محمد برهمنی، مهسا غفوریان، محمد نیازی، پیام لاریان، رضا بهرامی، وحید نفر و بسیاری از چهرههای تئاتری جوانتر که با شور و انگیزه بهدنبال شناخت تئاتر و حضور در فضای فرهنگی و هنری کشورمان هستند، برگزار میشود. هر یک از این اهل فرهنگ و هنر به گونهای در تثبیت تئاتر ایران تأثیرگذارند و چه بسا با خشکیدن بلای کرونا، بتوان به سالهای بهتر چشم امید بست و با خود گفت که جشنوارههای دیگر فارغ از این دردسرها و ممنوعیتها جلوه حقیقی تری نیز به خود گیرد.
مهارتهای گفتوگو/4
«صداقت» و «شنیدن» گفتوگویتان را میسازد!
آزاده سهرابی
روانشناس
حتماً شما هم در این موقعیت قرار گرفتهاید که گفتوگویی را در میانه قطع کنید و یا حداقل از یک جایی به بعد حوصله تمام کردنش را نداشته باشید. گفتوگوهایی که شاید در میانه، احساس شکست در آن داشته باشید. گفتوگوهایی که آنقدر یکطرفه شده است که به جای «دیالوگ» بیشتر به یک «مونولوگ» تبدیل شده باشد. اگر جواب شما بله است حالا جایتان را عوض کنید! چقدر در گفتوگویی بودهاید که احساس کردهاید طرف مقابل دوست دارد زودتر آن را تمام کنید؟ چه میزان گفتوگویی را برای پیروزی آغاز کردهاید تا احساس غرورآفرین شکست طرف مقابل را داشته باشید؟ چقدر اهل مونولوگهای طولانی هستید و یادتان میرود دیالوگی در کار بوده است؟ چقدر به جای گفتوگو نصیحت کردهاید؟ به جای شنیدن و همدلی کردن، توصیه کردهاید یا دردهای خودتان را در میانه گفتوگو وارد کردهاید؟
در عالم تئاتر جایی که گوینده یک نفر است و تکگویی بلند دارد در واقع «مونولوگ» در جریان است که نقطه مقابل «دیالوگ» در عرصه نمایشی قرار میگیرد. نقطه مقابل از این نظر که این دو، دو شیوه تعاملی نمایشی متفاوت با مخاطب هستند. اما در عرصه واقعیت چیزی به اسم مونولوگ وجود ندارد چون همیشه پای یک شنونده در میان است حتی اگر در تمام طول مسیر تعاملی ساکت باشد، با آن سکوت دارد این تعامل را دو نفره میکند. اما چگونه یک گفتوگو در یک تعامل میتواند سازنده باشد؟ (در یادداشت شماره گذشته به شکلهای مخرب آن اشاره کردیم.)روانشناسان مؤلفههای زیادی را در شخصیت یک فرد برمیشمردند که پیشگوی یک گفتوگوی سازنده است؛ از داشتن حس همدلی تا اعتماد به نفس! عموماً این شاخصهها در مقابل عواملی مثل خشم، جدال، خصومت قرار میگیرد. روانشناسان در اتاق زوج درمانی به زوجها پیشنهاد میدهند که در گفتوگوهایشان برای دوری از سوءتفاهم و رسیدن به گفتوگوی سازنده کلیگویی نکنند، نیش و کنایه نزنند، ادب و احترام یکدیگر را چه رفتاری و چه کلامی حفظ کنند و در محدوده موقعیت و موضوع مشخص مورد بحث صحبت کنند تا گفتوگوی آنها سازنده باشد.اگر عموم کتابهایی که درباره گفتوگوهای سازنده در هر مدل رابطه میان فردی نگارش شده را بخوانید، شاید بتوان گفت دو مشخصه بارز در میان آنها برای گفتوگوی سازنده برجسته است و پایههای گفتوگوی سازنده را میتوان بر آن نهاد: «شنیدن» و «صداقت».
اگر نگوییم «شنیدن» عمده بار انتقال یک پیام را به عهده دارد، اما همپای آنچه بیان میشود (کلامی و غیرکلامی) در انتقال پیام در یک گفتوگو مؤثر است. شنیدن با سکوت منفعلانه تفاوت دارد. سکوت منفعلانه گرچه خود شکلی از بیان است اما عموماً از سوی طرف مقابل تفسیر میشود به اینکه مثلاً «منتظر است تا حرفهای من تمام شود تا کلماتش را شروع کند» یا «اصلاً اعتنایی به حرفهایم نمیکند» یا «این مسأله برای او چندان مهم نیست» و... اما وقتی عنصر «شنیدن» وارد گفتوگو میشود، یعنی به شکلی همدلانه و مؤثر و فعالانه «سکوت» در جریان است و پیام «میشنوم» یا «میفهمم» یا «درک میکنم» یا «درست میگویی» یا «به آن فکر میکنم» و... در جریان است.حالا بلافاصله به عنصر مهم «صداقت» میرسیم. صداقت؛ اول با خود و بعد با دیگری، مهمترین نقش را در یک گفتوگوی سازنده ایفا میکند؛ همانطور که مهمترین نقش را در هر تعاملی ایفا میکند. شما نمیتوانید صداقت خود را نشان ندهید و اعتماد ایجاد کنید. در گفتوگو مگر چه چیز جز بخشی از احساسات و افکار در جریان است؟ بخشی از وجود هر کس که دلیلی برای به اشتراک گذاشتنشان باید بیابد. چرا یک نفر باید انتخاب کند با کسی که صادق نیست چیزی از مهمترین درونیاتش را به اشتراک بگذارد؟
اگر شما ابتدا با خودتان صادق نباشید و بعد با دیگری، دیر یا زود باید مصاحب خود را تغییر دهید. چون یا گفتوگوهایتان به خصومت میرسید یا چیزی که پنهان کردهاید (از صفات خودتان یا تصویر اغراقآمیزی که ساختهاید و...) برملا میشود و اعتماد خدشهدار میشود.صداقت در گفتوگو احترام و توجه به همراه دارد و از شما این تصویر را میسازد که برای تکتک جملات طرف مقابلتان احترام قائل هستید؛ آنقدر احترام قائل هستید که اگر در شرایط روحی مناسبی برای حضور در یک گفتوگو نباشید، بگویید: «میدانم دوست داری این مسأله را با هم در میان بگذاریم اما این لحظه خیلی خستهام و شاید نتوانم بخوبی به حرفهایت گوش بدهم» و به همین سادگی با بیان صداقت و تأکید بر عنصر گوش دادن جلوی گفتوگویی که احتمالاً به شکل مخربی شروع و خاتمه مییابد را خواهید گرفت تا زمانی که بتوانید یک گفتوگوی سازنده را شروع کنید؛ به شرط آنکه آنقدر صادقانه آن را گفته باشید که واقعاً خسته بوده باشید یا واقعاً برای صحبتهای طرف مقابلتان ارزش قائل باشید در غیر این صورت این جمله به ظاهر صادقانه تماماً یک مکانیسم دفاعی برای فرار از گفتوگو خواهد بود! صادق باشید!
روانشناس
حتماً شما هم در این موقعیت قرار گرفتهاید که گفتوگویی را در میانه قطع کنید و یا حداقل از یک جایی به بعد حوصله تمام کردنش را نداشته باشید. گفتوگوهایی که شاید در میانه، احساس شکست در آن داشته باشید. گفتوگوهایی که آنقدر یکطرفه شده است که به جای «دیالوگ» بیشتر به یک «مونولوگ» تبدیل شده باشد. اگر جواب شما بله است حالا جایتان را عوض کنید! چقدر در گفتوگویی بودهاید که احساس کردهاید طرف مقابل دوست دارد زودتر آن را تمام کنید؟ چه میزان گفتوگویی را برای پیروزی آغاز کردهاید تا احساس غرورآفرین شکست طرف مقابل را داشته باشید؟ چقدر اهل مونولوگهای طولانی هستید و یادتان میرود دیالوگی در کار بوده است؟ چقدر به جای گفتوگو نصیحت کردهاید؟ به جای شنیدن و همدلی کردن، توصیه کردهاید یا دردهای خودتان را در میانه گفتوگو وارد کردهاید؟
در عالم تئاتر جایی که گوینده یک نفر است و تکگویی بلند دارد در واقع «مونولوگ» در جریان است که نقطه مقابل «دیالوگ» در عرصه نمایشی قرار میگیرد. نقطه مقابل از این نظر که این دو، دو شیوه تعاملی نمایشی متفاوت با مخاطب هستند. اما در عرصه واقعیت چیزی به اسم مونولوگ وجود ندارد چون همیشه پای یک شنونده در میان است حتی اگر در تمام طول مسیر تعاملی ساکت باشد، با آن سکوت دارد این تعامل را دو نفره میکند. اما چگونه یک گفتوگو در یک تعامل میتواند سازنده باشد؟ (در یادداشت شماره گذشته به شکلهای مخرب آن اشاره کردیم.)روانشناسان مؤلفههای زیادی را در شخصیت یک فرد برمیشمردند که پیشگوی یک گفتوگوی سازنده است؛ از داشتن حس همدلی تا اعتماد به نفس! عموماً این شاخصهها در مقابل عواملی مثل خشم، جدال، خصومت قرار میگیرد. روانشناسان در اتاق زوج درمانی به زوجها پیشنهاد میدهند که در گفتوگوهایشان برای دوری از سوءتفاهم و رسیدن به گفتوگوی سازنده کلیگویی نکنند، نیش و کنایه نزنند، ادب و احترام یکدیگر را چه رفتاری و چه کلامی حفظ کنند و در محدوده موقعیت و موضوع مشخص مورد بحث صحبت کنند تا گفتوگوی آنها سازنده باشد.اگر عموم کتابهایی که درباره گفتوگوهای سازنده در هر مدل رابطه میان فردی نگارش شده را بخوانید، شاید بتوان گفت دو مشخصه بارز در میان آنها برای گفتوگوی سازنده برجسته است و پایههای گفتوگوی سازنده را میتوان بر آن نهاد: «شنیدن» و «صداقت».
اگر نگوییم «شنیدن» عمده بار انتقال یک پیام را به عهده دارد، اما همپای آنچه بیان میشود (کلامی و غیرکلامی) در انتقال پیام در یک گفتوگو مؤثر است. شنیدن با سکوت منفعلانه تفاوت دارد. سکوت منفعلانه گرچه خود شکلی از بیان است اما عموماً از سوی طرف مقابل تفسیر میشود به اینکه مثلاً «منتظر است تا حرفهای من تمام شود تا کلماتش را شروع کند» یا «اصلاً اعتنایی به حرفهایم نمیکند» یا «این مسأله برای او چندان مهم نیست» و... اما وقتی عنصر «شنیدن» وارد گفتوگو میشود، یعنی به شکلی همدلانه و مؤثر و فعالانه «سکوت» در جریان است و پیام «میشنوم» یا «میفهمم» یا «درک میکنم» یا «درست میگویی» یا «به آن فکر میکنم» و... در جریان است.حالا بلافاصله به عنصر مهم «صداقت» میرسیم. صداقت؛ اول با خود و بعد با دیگری، مهمترین نقش را در یک گفتوگوی سازنده ایفا میکند؛ همانطور که مهمترین نقش را در هر تعاملی ایفا میکند. شما نمیتوانید صداقت خود را نشان ندهید و اعتماد ایجاد کنید. در گفتوگو مگر چه چیز جز بخشی از احساسات و افکار در جریان است؟ بخشی از وجود هر کس که دلیلی برای به اشتراک گذاشتنشان باید بیابد. چرا یک نفر باید انتخاب کند با کسی که صادق نیست چیزی از مهمترین درونیاتش را به اشتراک بگذارد؟
اگر شما ابتدا با خودتان صادق نباشید و بعد با دیگری، دیر یا زود باید مصاحب خود را تغییر دهید. چون یا گفتوگوهایتان به خصومت میرسید یا چیزی که پنهان کردهاید (از صفات خودتان یا تصویر اغراقآمیزی که ساختهاید و...) برملا میشود و اعتماد خدشهدار میشود.صداقت در گفتوگو احترام و توجه به همراه دارد و از شما این تصویر را میسازد که برای تکتک جملات طرف مقابلتان احترام قائل هستید؛ آنقدر احترام قائل هستید که اگر در شرایط روحی مناسبی برای حضور در یک گفتوگو نباشید، بگویید: «میدانم دوست داری این مسأله را با هم در میان بگذاریم اما این لحظه خیلی خستهام و شاید نتوانم بخوبی به حرفهایت گوش بدهم» و به همین سادگی با بیان صداقت و تأکید بر عنصر گوش دادن جلوی گفتوگویی که احتمالاً به شکل مخربی شروع و خاتمه مییابد را خواهید گرفت تا زمانی که بتوانید یک گفتوگوی سازنده را شروع کنید؛ به شرط آنکه آنقدر صادقانه آن را گفته باشید که واقعاً خسته بوده باشید یا واقعاً برای صحبتهای طرف مقابلتان ارزش قائل باشید در غیر این صورت این جمله به ظاهر صادقانه تماماً یک مکانیسم دفاعی برای فرار از گفتوگو خواهد بود! صادق باشید!
در جستوجوی شمس تبریزی
رضا ایمانی راد
شاعر
«مَلِک گرسنه» حکایت کودکی شمس است و تَرک خانواده، جابهجایی و یکجا نماندن، بستگی با مشایخ همروزگار و گسستگی از آنان و سرانجام برخورد و آمیختن او با مولانا. حکایت کیمیایی است که بر مولانای واعظ و فقیه میریزد و از او عارف و شاعر میآفریند. حکایت ربودن مولانا از «چنگال قومی ناهموار» و ستیز با آنان است، حکایت طالبی است که مطلوب میشود. نویسنده با تکیه بر مقالات شمس تبریزی، بر آن شده تا این واقعه را از دید خود شمس بیان کند. این دیدار نادری که برون از مکان و زمان، برون از عقل و منطق، برون از عاطفه و احساس، اجازه داد تا درویشی تندخو از واعظی مشهور یکی از بزرگترین شاعران و شاید بزرگترین شاعر جهان را پدید آورد. نهال تجدد، نویسنده درباره انتخاب نام کتاب اینطور توضیح میدهد که نام «ملک گرسنه» در این کتاب بر دو معنا اشاره دارد؛ اول آنکه مولانا در یکی از اشعار خود، سخنانش را غذای فرشتگان نامیده است. نویسنده نیز در پیشانینوشت کتاب با ذکر این بیت، یکی از دلایل نامگذاری خود را بیان میکند. دلیلی دیگر شاید تأکیدی بر گرسنه و طالب حقیقت بودن شمس و مولانا باشد. اینکه انسان همیشه طالب حقیقتی درباره جهان هستی است و گاهی نیز طالب شنیدن همان حقایق از یاران راستین است. یکی از نقاط قوت کتاب مطالعات بسیار نویسنده بر آثار مختلف عارفان دیگر، شمس و مولانا و سفرنامههاست. محتوا و روایت این کتاب از دو بخش تشکیل شده است؛ بخشی از متن نوشته نویسنده است و برخی دیگر انتخابهای نویسنده از متون دیگر. نویسنده بخشهایی که از متون دیگر آورده شده را با ارجاع درونمتنی مشخص کرده است. میتوان گفت کار اصلی تجدد در این کتاب، همین انتخابهاست. در جایی از کتاب میخوانیم: «شیوخ بسیاری دیده بودم و به جز دوسه تن که اسمشان ذکر شد، بقیه جذاب نبودند». اگر خواننده از طرفداران متون کهن ادب فارسی باشد، میداند که این جمله ابداً لحن تاریخی ندارد و اساساً ترکیب «جذاب نبودن» در این جمله یک ترکیب معاصر است. وقتی این جمله در کنار جمله بعدی همین پاراگراف، که باز نقلقولی از متن عرفانی دیگری است، معاصر بودن خودش را بیشتر نشان میدهد. در انتهای این بخش باید بگوییم که خوشخوانی یا دشواری این کتاب بسته به کتابخوان بودن یا نبودن مخاطب نیست، بلکه آشنایی مختصر او را با متون کهن ادب فارسی میطلبد. در غیر این صورت ممکن است کمی دشوار باشد. البته عکس آن نیز صادق است. پس از او، با او، پس از او، سه بخش ملک گرسنه را تشکیل میدهند. موضوع اصلی هر بخش همچنان که از نام فصلها برمیآید، زندگینامه خودنوشت شمس تبریزی است. یا همان تقویم شمس که روی جلد نیز به آن اشاره شده است.
ملک گرسنه
نویسنده: نهال تجدد
نشر چشمه
سال انتشار: 1400
شاعر
«مَلِک گرسنه» حکایت کودکی شمس است و تَرک خانواده، جابهجایی و یکجا نماندن، بستگی با مشایخ همروزگار و گسستگی از آنان و سرانجام برخورد و آمیختن او با مولانا. حکایت کیمیایی است که بر مولانای واعظ و فقیه میریزد و از او عارف و شاعر میآفریند. حکایت ربودن مولانا از «چنگال قومی ناهموار» و ستیز با آنان است، حکایت طالبی است که مطلوب میشود. نویسنده با تکیه بر مقالات شمس تبریزی، بر آن شده تا این واقعه را از دید خود شمس بیان کند. این دیدار نادری که برون از مکان و زمان، برون از عقل و منطق، برون از عاطفه و احساس، اجازه داد تا درویشی تندخو از واعظی مشهور یکی از بزرگترین شاعران و شاید بزرگترین شاعر جهان را پدید آورد. نهال تجدد، نویسنده درباره انتخاب نام کتاب اینطور توضیح میدهد که نام «ملک گرسنه» در این کتاب بر دو معنا اشاره دارد؛ اول آنکه مولانا در یکی از اشعار خود، سخنانش را غذای فرشتگان نامیده است. نویسنده نیز در پیشانینوشت کتاب با ذکر این بیت، یکی از دلایل نامگذاری خود را بیان میکند. دلیلی دیگر شاید تأکیدی بر گرسنه و طالب حقیقت بودن شمس و مولانا باشد. اینکه انسان همیشه طالب حقیقتی درباره جهان هستی است و گاهی نیز طالب شنیدن همان حقایق از یاران راستین است. یکی از نقاط قوت کتاب مطالعات بسیار نویسنده بر آثار مختلف عارفان دیگر، شمس و مولانا و سفرنامههاست. محتوا و روایت این کتاب از دو بخش تشکیل شده است؛ بخشی از متن نوشته نویسنده است و برخی دیگر انتخابهای نویسنده از متون دیگر. نویسنده بخشهایی که از متون دیگر آورده شده را با ارجاع درونمتنی مشخص کرده است. میتوان گفت کار اصلی تجدد در این کتاب، همین انتخابهاست. در جایی از کتاب میخوانیم: «شیوخ بسیاری دیده بودم و به جز دوسه تن که اسمشان ذکر شد، بقیه جذاب نبودند». اگر خواننده از طرفداران متون کهن ادب فارسی باشد، میداند که این جمله ابداً لحن تاریخی ندارد و اساساً ترکیب «جذاب نبودن» در این جمله یک ترکیب معاصر است. وقتی این جمله در کنار جمله بعدی همین پاراگراف، که باز نقلقولی از متن عرفانی دیگری است، معاصر بودن خودش را بیشتر نشان میدهد. در انتهای این بخش باید بگوییم که خوشخوانی یا دشواری این کتاب بسته به کتابخوان بودن یا نبودن مخاطب نیست، بلکه آشنایی مختصر او را با متون کهن ادب فارسی میطلبد. در غیر این صورت ممکن است کمی دشوار باشد. البته عکس آن نیز صادق است. پس از او، با او، پس از او، سه بخش ملک گرسنه را تشکیل میدهند. موضوع اصلی هر بخش همچنان که از نام فصلها برمیآید، زندگینامه خودنوشت شمس تبریزی است. یا همان تقویم شمس که روی جلد نیز به آن اشاره شده است.
ملک گرسنه
نویسنده: نهال تجدد
نشر چشمه
سال انتشار: 1400
درخشش حقیقت در سینما
نیما مهدیان
مستندساز
سینما حقیقت به معنای سینما verite مکتب سینمایی فرانسوی است و آیتمهایی دارد مثل عدم دکوپاژ قبلی، پایبندی به واقعیت صحنه بدون تأکید دراماتیک،عدم استفاده از نورپردازی و... در صورت داشتن این مؤلفهها میتوان گفت فیلمی در دسته این مکتب قرار میگیرد. براساس همین نگاه این عنوان برای جشنواره سینمای مستند ایران انتخاب شد اما در افکار عمومی این تصور وجود دارد که منظور از حقیقت تضاد با مجاز است. جشنواره سینما حقیقت که قرار بود بزرگترین رویداد تخصصی سینمای مستند باشد در حالی آذرماه امسال پانزدهمین دورهاش را پشت سر گذاشت که از یک سو مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در فشار مالی بود و از سوی دیگر با وجود رشد کمی آمار مخاطبان نسبت به سال گذشته در عین حال نسبت به دورههای ماقبل کرونا کمتر دیده شد. طبق روال هر ساله بخشی از آثار به نمایش درآمده در این دوره از جشنواره سینما حقیقت به جشنواره فیلم فجر راه یافته و همچنان دلیل حضور آثار مستند در جشنواره فیلم فجر برای برخی مبهم و جای سؤال است. مخالفان این رویه بر این باورند که با وجود برگزاری جشنوارهای مستقل برای سینمای مستند چه ضرورتی دارد که این آثار در جشنواره فیلم فجر نیز به نمایش درآمده و داوری شوند. این در حالی است که حضور در مهمترین رویداد سینمایی کشور یعنی جشنواره فجر برای فعالان این عرصه مهم است چرا که جشنواره سینما حقیقت در دستهای جدا از جشنواره فیلم فجر قرار میگیرد. جشنواره سینما حقیقت جشنوارهای محدود برای تماشاگران پر و پاقرص مستند است، جشنواره سینما حقیقت در عین حال گعدهای برای تبادل اطلاعات و تجربه فیلمسازان است. فضای گفتوگو شکل میگیرد، مستندسازان به ایدههای تازه میرسند و از تجربیات و تکنیکهای هم مطلع میشوند. جشنواره فیلم فجر اما ورای تمام اینهاست؛ فضای آن عمومیتر است و جشنواره انقلاب است. در چهلمین دوره توقع این است این جشنواره مثل هر جشنواره سینمایی دستورالعملها و سیاستهایی داشته باشد و در راه تعالی سینما و همان جمله معروف دمیدن روح تعهد در انسانها قدم بردارد. امیدوارم امسال شاهد فیلمهایی در راستای انقلاب و عدالتخواهی و نشر اخلاق در جامعه و خانواده باشیم. همه ما شرایط سخت اقتصادی و تلخیهای اجتماعی و هزاران بیاخلاقی در جامعه را درک میکنیم، چنانچه هنرمند صرفاً آنها را واگویه کند کار مهمی نکرده است بلکه باید نگاه انسانی جدیدی داشته باشد و تأثیر رواج هر معضل در جامعه را بررسی کند یا اینکه همراه با طرح مسأله، راهکار ارائه و امیدی به جامعه تزریق کند، البته نه امید واهی بلکه حداقل هیجان و حسی در مخاطب ایجاد کند. اغلب ما تراژدی دوست داریم اما این وظیفه هنرمند است که آن را به امید، انسانیت و اخلاق قرین کند. در مستند «آن مرد با اتوبوس آمد» من هم سعی کردم تراژدی گزنده جامعه ما از لابیبازیها تا مدیریتهای اتوبوسی را با زبان طنز بیان کنم تا کمی از زهر آن کم و کار برای مخاطب جذاب شود. برای مخاطب خاص خودش مجال گرتهبرداری از نگاه جامعهشناسی و رفتارشناسی و برای مخاطب عام که با خانواده به سینما میآید قصه داشته باشد. مخاطب همراه با فیلم بخندد و پا به پای مادری که دخترش کشته شده یا پیرمردی که اتوبوس دوطبقهاش آتش گرفته گریه کند و... تراژدی کمدی ژانر سختی است، امیدوارم «آن مرد با اتوبوس آمد» فیلمی درباره تاریخچه صدساله اتوبوسرانی تهران دیده شود.
مستندساز
سینما حقیقت به معنای سینما verite مکتب سینمایی فرانسوی است و آیتمهایی دارد مثل عدم دکوپاژ قبلی، پایبندی به واقعیت صحنه بدون تأکید دراماتیک،عدم استفاده از نورپردازی و... در صورت داشتن این مؤلفهها میتوان گفت فیلمی در دسته این مکتب قرار میگیرد. براساس همین نگاه این عنوان برای جشنواره سینمای مستند ایران انتخاب شد اما در افکار عمومی این تصور وجود دارد که منظور از حقیقت تضاد با مجاز است. جشنواره سینما حقیقت که قرار بود بزرگترین رویداد تخصصی سینمای مستند باشد در حالی آذرماه امسال پانزدهمین دورهاش را پشت سر گذاشت که از یک سو مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در فشار مالی بود و از سوی دیگر با وجود رشد کمی آمار مخاطبان نسبت به سال گذشته در عین حال نسبت به دورههای ماقبل کرونا کمتر دیده شد. طبق روال هر ساله بخشی از آثار به نمایش درآمده در این دوره از جشنواره سینما حقیقت به جشنواره فیلم فجر راه یافته و همچنان دلیل حضور آثار مستند در جشنواره فیلم فجر برای برخی مبهم و جای سؤال است. مخالفان این رویه بر این باورند که با وجود برگزاری جشنوارهای مستقل برای سینمای مستند چه ضرورتی دارد که این آثار در جشنواره فیلم فجر نیز به نمایش درآمده و داوری شوند. این در حالی است که حضور در مهمترین رویداد سینمایی کشور یعنی جشنواره فجر برای فعالان این عرصه مهم است چرا که جشنواره سینما حقیقت در دستهای جدا از جشنواره فیلم فجر قرار میگیرد. جشنواره سینما حقیقت جشنوارهای محدود برای تماشاگران پر و پاقرص مستند است، جشنواره سینما حقیقت در عین حال گعدهای برای تبادل اطلاعات و تجربه فیلمسازان است. فضای گفتوگو شکل میگیرد، مستندسازان به ایدههای تازه میرسند و از تجربیات و تکنیکهای هم مطلع میشوند. جشنواره فیلم فجر اما ورای تمام اینهاست؛ فضای آن عمومیتر است و جشنواره انقلاب است. در چهلمین دوره توقع این است این جشنواره مثل هر جشنواره سینمایی دستورالعملها و سیاستهایی داشته باشد و در راه تعالی سینما و همان جمله معروف دمیدن روح تعهد در انسانها قدم بردارد. امیدوارم امسال شاهد فیلمهایی در راستای انقلاب و عدالتخواهی و نشر اخلاق در جامعه و خانواده باشیم. همه ما شرایط سخت اقتصادی و تلخیهای اجتماعی و هزاران بیاخلاقی در جامعه را درک میکنیم، چنانچه هنرمند صرفاً آنها را واگویه کند کار مهمی نکرده است بلکه باید نگاه انسانی جدیدی داشته باشد و تأثیر رواج هر معضل در جامعه را بررسی کند یا اینکه همراه با طرح مسأله، راهکار ارائه و امیدی به جامعه تزریق کند، البته نه امید واهی بلکه حداقل هیجان و حسی در مخاطب ایجاد کند. اغلب ما تراژدی دوست داریم اما این وظیفه هنرمند است که آن را به امید، انسانیت و اخلاق قرین کند. در مستند «آن مرد با اتوبوس آمد» من هم سعی کردم تراژدی گزنده جامعه ما از لابیبازیها تا مدیریتهای اتوبوسی را با زبان طنز بیان کنم تا کمی از زهر آن کم و کار برای مخاطب جذاب شود. برای مخاطب خاص خودش مجال گرتهبرداری از نگاه جامعهشناسی و رفتارشناسی و برای مخاطب عام که با خانواده به سینما میآید قصه داشته باشد. مخاطب همراه با فیلم بخندد و پا به پای مادری که دخترش کشته شده یا پیرمردی که اتوبوس دوطبقهاش آتش گرفته گریه کند و... تراژدی کمدی ژانر سختی است، امیدوارم «آن مرد با اتوبوس آمد» فیلمی درباره تاریخچه صدساله اتوبوسرانی تهران دیده شود.
عکس نوشت
تابلوی نقاشی «پنجره باز» متعلق به سال ۱۹۲۹ میلادی که توسط «پابلو پیکاسو» نقاش اسپانیایی مشهور خلق شده است، برای نخستینبار در بیست و یکمین دوره از حراجی هنر سوررئال کریستیز (مارس ۲۰۲۲) به مزایده گذاشته میشود. کارشناسان ارزش تقریبی این اثر را بین ۱۴ هزار الی ۲۴ هزار پوند تخمین زدهاند./ ایسنا
هنرمندان در فضای مجازی
چهرههای صاحبنامی این روزها سالگرد تولدشان است و هنرمندان زیادی در اینستاگرام خود تولد بزرگترهای خود را تبریک گفتهاند که آوردن همه آنها حتماً در این مجال اندک نمیگنجد... از تبریکها بگذریم و سری بزنیم به نوشتههای هنرمندان درباره آثار تازهشان.
چهره ها
سارا بهرامی بازیگر سریال حرفهای عکسی دستهجمعی با همکارانش در این سریال منتشر کرده و نوشته: این عکسو خیلی زیاد دوست دارم، به نظر من مهمترین دستاورد در هر کاری، اندازه رفاقت و احترامی است که در پایان با خودت به همراه داری. زانیار، انقدر آشناست انقدر صمیمی و دوست داشتنی، انگار همخون آدم، مصطفی کارگردان دقیق و رفیق بسیار خوب و همراه، سیروان حرفهای و متمرکز و بسیار خوشرو و ماهور، ماهور مهربون، زیبا و دوست داشتنی...
الهام پاوهنژاد هم عکسهای تازهای منتشر کرده از چهرههای نامآشنایی که به تماشای تئاتر او «کافه پولشری» نشستهاند. او در توضیح این عکسها نوشته: «آلبوم سوم هنرمندانی که به مهر میزبانشان در کافه پولشری بودیم. قدردان حضور همگی هستم. داشتن دوستان هنرمند در حوزههای مختلف از اقبال منه. کافه پولشری فقط چهارشنبه و پنجشنبه بر صحنه خواهد بود…»
مهتاب کرامتی بازیگر سینمای ایران عکس تازهای از خودش در اینستاگرام منتشر کرده و نوشته: «آتش سبز فیلمی که بسیار دوستش دارم. عکس از دوست خوبم محسن رسولاف که دیگر در بین ما نیست.» محسن رسولاف عکاس و کاریکاتوریست جوان سال 1387در سانحه هوایی در قرقیزستان درگذشت.
ناهید طباطبایی هم در اینستاگرامش خبر از چاپ کتاب تازهاش داده و خیلی کوتاه نوشته: «این هم از رمان جدید من» طباطبایی از جمله نویسندههایی است که آثارش مورد توجه سینماگران هم هست و داستان «همایون» از مجموعه داستان «جامهدران» بهطور مشترک توسط ناهید طباطبایی و حمیدرضا قطبی برای فیلمی به همین نام نوشته شد.
ابراهیم امینی فیلمنامهنویس هم از شروع بلیتفروشی فیلم «دسته دختران» خبر داده و نوشته: «بعثیها شهر رو گرفتند. گفت: شما برید، نمیدونم کجا! فقط توی خرمشهر نمونید... سه روز تا شروع پیش فروش بلیتهای دسته دختران در چهلمین جشنواره فیلم فجر. کارگردان: منیر قیدی. تهیه کننده: محمدرضا منصوری. با بازی نیکی کریمی، پانتهآ پناهیها، فرشته حسینی، هدی زینالعابدین، صدف عسگری، حسین سلیمانی، یاسین مسعودی، محمد صدیقیمهر و مهدی حسینینیا»
حسامالدین سراج همکاری تازهای با محمود دولتآبادی انجام داده که در قالب یک اثر موسیقایی است با اشعاری از خیام نیشابوری که آن را در صفحه شخصی خود معرفی کرده است. این کار به روایت استاد محمود دولتآبادى، آهنگسازى ساسان بازگیر و آواز حسامالدین سراج است و دراین باره نوشته: «فکر کنید به دنیاى دیگر رفتهاید مثلاً به بهشت رفتهاید و خیام براى شما هستى را روایت مى کند. در این حال خیام بهتر فهمیده مىشود. چرا که در آن دنیا محدودیتهاى ادراک وجود ندارد و فکر به وسعت بىنهایت هستى آزاد است.»
دیگه چه خبر؟
این روزها سریال «نوار زرد» پخش میشود. اما بدون حضور امیر آقایی در نقش کاوه کیهان. عدم این حضور باعث سؤالاتی شد که خود امیر آقایی در صفحه خود به آن پاسخ داد: «بنده مطلقاً به دلیل تداخل قرارداد و تعهد به پروژهای دیگر از همراهی عزیزانم باز ماندم و با هر تلاشی موفق به هماهنگی و قبول مسئولیت نقش کاوه کیهان نشدم. برای همکارانم در تهیه این سریال بهترینها را آرزو میکنم، سپاس میگویم بانیپال شومون عزیز را برای لطف و پذیرش مسئولیت نقش. روح سیروس گرجستانی عزیزم قرین رحمت و نور باشد که جایش بسیار خالی است و یقین دارم از دیدن سری جدید سریال، لذت خواهیم برد.»
«گفتم مادر الان بعثیها میرسن./ گفت: بذار کلید بردارم، وقتی برگشتیم در خونه رو با چی باز کنم؟» این دیالوگهای فیلم «دسته دختران» به کارگردانی منیر قیدی است که هدی زینالعابدین خبر پیش فروش بلیتهای این فیلم را در چهلمین جشنواره فیلم فجر داده است. نیکی کریمی، پانتهآ پناهیها، فرشته حسینی، هدی زینالعابدین، صدف عسگری، حسین سلیمانی در این فیلم بازی دارند.
چهره ها
سارا بهرامی بازیگر سریال حرفهای عکسی دستهجمعی با همکارانش در این سریال منتشر کرده و نوشته: این عکسو خیلی زیاد دوست دارم، به نظر من مهمترین دستاورد در هر کاری، اندازه رفاقت و احترامی است که در پایان با خودت به همراه داری. زانیار، انقدر آشناست انقدر صمیمی و دوست داشتنی، انگار همخون آدم، مصطفی کارگردان دقیق و رفیق بسیار خوب و همراه، سیروان حرفهای و متمرکز و بسیار خوشرو و ماهور، ماهور مهربون، زیبا و دوست داشتنی...
الهام پاوهنژاد هم عکسهای تازهای منتشر کرده از چهرههای نامآشنایی که به تماشای تئاتر او «کافه پولشری» نشستهاند. او در توضیح این عکسها نوشته: «آلبوم سوم هنرمندانی که به مهر میزبانشان در کافه پولشری بودیم. قدردان حضور همگی هستم. داشتن دوستان هنرمند در حوزههای مختلف از اقبال منه. کافه پولشری فقط چهارشنبه و پنجشنبه بر صحنه خواهد بود…»
مهتاب کرامتی بازیگر سینمای ایران عکس تازهای از خودش در اینستاگرام منتشر کرده و نوشته: «آتش سبز فیلمی که بسیار دوستش دارم. عکس از دوست خوبم محسن رسولاف که دیگر در بین ما نیست.» محسن رسولاف عکاس و کاریکاتوریست جوان سال 1387در سانحه هوایی در قرقیزستان درگذشت.
ناهید طباطبایی هم در اینستاگرامش خبر از چاپ کتاب تازهاش داده و خیلی کوتاه نوشته: «این هم از رمان جدید من» طباطبایی از جمله نویسندههایی است که آثارش مورد توجه سینماگران هم هست و داستان «همایون» از مجموعه داستان «جامهدران» بهطور مشترک توسط ناهید طباطبایی و حمیدرضا قطبی برای فیلمی به همین نام نوشته شد.
ابراهیم امینی فیلمنامهنویس هم از شروع بلیتفروشی فیلم «دسته دختران» خبر داده و نوشته: «بعثیها شهر رو گرفتند. گفت: شما برید، نمیدونم کجا! فقط توی خرمشهر نمونید... سه روز تا شروع پیش فروش بلیتهای دسته دختران در چهلمین جشنواره فیلم فجر. کارگردان: منیر قیدی. تهیه کننده: محمدرضا منصوری. با بازی نیکی کریمی، پانتهآ پناهیها، فرشته حسینی، هدی زینالعابدین، صدف عسگری، حسین سلیمانی، یاسین مسعودی، محمد صدیقیمهر و مهدی حسینینیا»
حسامالدین سراج همکاری تازهای با محمود دولتآبادی انجام داده که در قالب یک اثر موسیقایی است با اشعاری از خیام نیشابوری که آن را در صفحه شخصی خود معرفی کرده است. این کار به روایت استاد محمود دولتآبادى، آهنگسازى ساسان بازگیر و آواز حسامالدین سراج است و دراین باره نوشته: «فکر کنید به دنیاى دیگر رفتهاید مثلاً به بهشت رفتهاید و خیام براى شما هستى را روایت مى کند. در این حال خیام بهتر فهمیده مىشود. چرا که در آن دنیا محدودیتهاى ادراک وجود ندارد و فکر به وسعت بىنهایت هستى آزاد است.»
دیگه چه خبر؟
این روزها سریال «نوار زرد» پخش میشود. اما بدون حضور امیر آقایی در نقش کاوه کیهان. عدم این حضور باعث سؤالاتی شد که خود امیر آقایی در صفحه خود به آن پاسخ داد: «بنده مطلقاً به دلیل تداخل قرارداد و تعهد به پروژهای دیگر از همراهی عزیزانم باز ماندم و با هر تلاشی موفق به هماهنگی و قبول مسئولیت نقش کاوه کیهان نشدم. برای همکارانم در تهیه این سریال بهترینها را آرزو میکنم، سپاس میگویم بانیپال شومون عزیز را برای لطف و پذیرش مسئولیت نقش. روح سیروس گرجستانی عزیزم قرین رحمت و نور باشد که جایش بسیار خالی است و یقین دارم از دیدن سری جدید سریال، لذت خواهیم برد.»
«گفتم مادر الان بعثیها میرسن./ گفت: بذار کلید بردارم، وقتی برگشتیم در خونه رو با چی باز کنم؟» این دیالوگهای فیلم «دسته دختران» به کارگردانی منیر قیدی است که هدی زینالعابدین خبر پیش فروش بلیتهای این فیلم را در چهلمین جشنواره فیلم فجر داده است. نیکی کریمی، پانتهآ پناهیها، فرشته حسینی، هدی زینالعابدین، صدف عسگری، حسین سلیمانی در این فیلم بازی دارند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
او نماد وحدت و مرزگستری هویت ایرانی اسلامی انقلابی است
-
جشنواره چهلم پر رنگتر از پارسال
-
«صداقت» و «شنیدن» گفتوگویتان را میسازد!
-
در جستوجوی شمس تبریزی
-
درخشش حقیقت در سینما
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین